جدول جو
جدول جو

معنی تاسه زده - جستجوی لغت در جدول جو

تاسه زده
(سَ / سِ زَدَ / دِ)
مبتلا بتاسه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تاسه زده
مبتلی به تاسه
تصویری از تاسه زده
تصویر تاسه زده
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ماه زده
تصویر ماه زده
دیوانه، آنکه عقلش زایل شده باشد، بی عقل، مجنون، بی خرد، هار مثلاً سگ دیوانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سایه زده
تصویر سایه زده
آنکه یا آنچه سایه بر آن افتاده باشد، کنایه از جن زده، کسی که آسیب دیو و پری بر او رسیده باشد، برای مثال بس که زمین شد ز علم سایه دار / ماند چو سایه زدگان بی قرار (امیرخسرو- مجمع الفرس - سایه زده)
فرهنگ فارسی عمید
در تداول عامه، فراهم آوردن و ذخیره نهادن سرگین چارپایان سوخت حمام را. تلی از پهن خشک برای سوخت حمام کردن. رجوع به تایه شود
لغت نامه دهخدا
(تُ مَ / مِ زَ دَ / دِ)
کسی که مبتلی به بیماری تخمه شده باشد. (ناظم الاطباء) : مدیقه، گوسپند بیمار و تخمه زده. (منتهی الارب) ، نانی دارای تخمه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ سَ)
عطشان. مشتاق آب: زمین شور را مانی که پاره ای آب شور می داری تا مرغان کور تشنه زده گرد تو درآمده اند. (کتاب المعارف)
لغت نامه دهخدا
(غُ رُمْدَ / دِ)
بمعنی سایه دار وآن کسی باشد که او را جن گرفته باشد. (برهان). آنکه آسیب دیو و پری داشته باشد. (آنندراج) :
بسکه زمین شد ز علم سایه دار
ماند چو سایه زدگان بی قرار.
میرخسرو (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(سَ / سِ زَ دَ / دِ)
رجوع به آسه (مدخل اوّل) شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از سایه زده
تصویر سایه زده
آنکه غش کند پری زده مصروع سایه دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاسه زدن
تصویر کاسه زدن
شراب نوشیدن: (در این میخانه هر ایمایی از جایی خبر دارد - گدایی کاسه ای زد ساغر جمشید پیدا شد) (میرزا جلال)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سایه زده
تصویر سایه زده
((~. زَ دَ))
جن زده
فرهنگ فارسی معین
دیوانه، مجنون، روان پریش، شوریده، شیدا
فرهنگ واژه مترادف متضاد